فراموش میکنم گذشته ها را ،روزها و شبها مینشینم در گوشه ای ،تا همه بگویند که تو دیوانه ای.
آری من دیوانه ام ، تنهاتر از یک تنهای بیچاره ام .
برای خواندن متن به ادامه مطلب مراجعه کنید.
فراموش میکنم گذشته ها را ،روزها و شبها مینشینم در گوشه ای ،تا همه بگویند که تو دیوانه ای.
آری من دیوانه ام ، تنهاتر از یک تنهای بیچاره ام .
فراموش میکنم لحظه های با تو بودن را ، می اندیشم به این روزگار .
روزگاری بود که تو بودی و من نیز در قلب تو بودم ، تو میگفتی مرا دوست داری و من نیز عاشق تو بودم .
روزگاری بود که چشمهایم از غم دلتنگی تو بارانی میشد ، شبهای من با حضور تو مهتابی میشد ، حالا تو نیستی و من غرق دردها شده ام ، باران نمییارد و من مثل کویر شده ام ،مرا رها کردی و رفتی و اینک در این شهر بی محبت غریب شده ام.
تو که میدانستی من ساده ام و فریب را تو را میخورم ، چرا کاری کردی که من حتی معنای دلشکستن را نیز بدانم و از صبح تا شب شعر جدایی بخوانم.
اینک که من اسیر عشق دروغین تو بودم ، با خودم میگویم که ای کاش تو نبودی و گذشته ای نیز نبود ، من تنها بودم و هیچ یادی از تو نبود.
فراموش میکنم گذشته ها را ،برای خود میخوانم آواز لالایی را ، تا به خوابی روم تا هر زمان که بیدار شدم ، با خودم بگویم که اینها همه یک خواب بود.
خستم از این دنیـــــــــــــــــــــــــــــــــا
آریایی گر آریایی را پاس ندارد چه کند؟
22453 بازدید
2 بازدید امروز
0 بازدید دیروز
17 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian